( 953)جمله با وی بانگها بر داشتند |
|
کان حریصان که سببها کاشتند |
( 954)صد هزار اندر هزار از مرد و زن |
|
پس چرا محروم ماندند از زمن |
( 955)صد هزاران قرن زآغاز جهان |
|
همچو اژدرها گشاده صد دهان |
( 956)مکرها کردند آن دانا گروه |
|
که ز بُن برکنده شد زآن مکر،کوه |
( 957)کرد وصف مکرها شان ذوالجلال |
|
لتزول منه اَقلالُ الجبال |
( 958)جز که آن قسمتکه رفت اندر ازل |
|
روی ننمود از سگال و از عمل |
( 959)جمله افتادند از تدبیر وکار |
|
ماند کار و حکمهای کردگار |
( 960)کسب،جز نامی مدان ای نامدار |
|
جهد جز وهمی مپندار ای عیار |
کان حریصان: سخن نخجیران است که معتقدند: ما وکوشش بی اثر است وکسانی که به دنبال سبب وکار می روند، حریصان بی توکل و بی ایمان اند.
سبب کاشتن: مجازا، فراهم کردن وسایل و تدبیر معیشت.
قرن: مدت صد سال یا چهل سال یا سى سال، قومى از گذشتگان که از ایشان فرزندى نمانده باشد.
اژدرها: جانورى افسانهاى که در شاهنامهى فردوسى و داستانهاى دیگر ذکر آن بسیار دیده مىشود، شکل دیگر است از کلمهى «اژدها» و جمع«اژدر» نیست.
همچو اژدرها گشاده صد دهان: سخن نخجیران است که اقوام زمانهای گذشته با حرص وآز ورهاکردن توکل، دهان خود را مانند اژدها بازکردند.
مکرها کردند آن دانا گروه: یعنی متفکران و روشنفکرانشان، مکرهایی به کاربردند که می توانست کوه را ازجا برکند.
اقلال: جمع قله که تیزى و بر آمدگى سر کوه است.
لتزول منه اقلال الجبال: برگرفته است از آیهى شریفه:« وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اَللَّهِ مَکْرُهُمْ وَ إِنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ اَلْجِبالُ».[1] تفسیر آن همانست که درین ابیات ملاحظه مىفرمایید.
عیار: همان عیّار به معنی جوانمرد است، که به ضرورت شعر بدون تشدید خوانده می شود.
( 953) در جواب شیر تمام نخجیران بصدا در آمده گفتند این اسباب را اشخاص حریص بکار انداختند.( 954) اگر اسباب و توسل به آن باعث ترقى بود چرا هزاران نفر از مرد و زن با توسل به اسباب و کار از نعمت راحت محروم شدهاند. ( 955) صد هزاران قرن از آغاز جهان تا کنون مثل اژدهایى که صد دهان گشاده باشد.( 956) مردمان دانا مکرها و تدبیرها بکار بردند که بوسیله آن تدابیر کوهها از بن کنده مىشد. () آنها مکر و تدبیر خود را باین درجه رساندند اگر از من باور ندارى. ( 957) خداى تعالى وصف آنها را کرده و مىفرماید:« وَ قَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَ عِنْدَ اَللَّهِ مَکْرُهُمْ» . ( 958) ولى جز آن قسمت که اراده خداوند از اول تعلق گرفته بود مقصود آنها حاصل نشده و مکرشان ثمرى نبخشید. ( 959) تمام آن چه تدبیر کرده بودند از میان رفت و آن چه بر طبق حکم خداوند بود باقى ماند.( 960) بنا بر این کسب جز نام و کوشش جز وهم چیز دیگر نیست.
بار دیگر نخجیران از بیاثر بودن کوشش سخن میگویند و توکل و جبر را درست میشمارند. کسانی را که به دنبال سبب و کار و کوشش میروند، حریصانِ بیتوکل و بیایمان میدانند و میگویند: میلیونها زن و مرد دنبال سبب رفتند و از زمانه خیری ندیدند. اقوام مختلف دنیا با حرص و آز توکل را رها ساختند و دهان خود را مانند اژدها باز کردند، مکرهایی بهکار بردند که میتوانست کوه را از جا برکند، مکرهایی که ـبه فرمودهْ پروردگار ـ میتوانست قلههای کوهها را به حرکت در آورد. اما چیزی جز آنچه خدا در ازل خواسته بود از کار آنها و شکار آنها به دست نیامد. از این رو ترتب اثر بر اسباب منوطست بخواست و ارادهى حق تعالى پس ما بر خدا توکل مىکنیم و دست از کسب و کار کشیده مىداریم تا او هر چه خواهد کند زیرا کسب و کوشش ما اثر قطعى ندارد.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |